مقدمه:
خانواده، قدیمیترین و كهنترین هسته طبیعی است كه از بدو پیدایش بشر وجود داشته است و بدون خانواده هسته مركزی هیچ اجتماعی به وجود نمیآید از این رو تمام جوامع و ملل جهان الگوها و هنجارهایی در مورد خانواده دارند و اعضای خود را به تشكیل آن تشویق نمودهاند. همهی مصلحان و رویاگران و آنانی كه اتوپیاپی اندیشیدهاند. [1] بر خانواده و اهمیت حیاتی آن برای جامعه تأكید ورزیدهاند. دین اسلام و تعلیمات حیاتبخش آن نیز نگرش والایی دربارهی خانواده دارد. پیامبر (ص) در حدیثی بنای خانواده را در نزد خداوند از محبوبترین بناها میداند.
بدرستی هیچ جامعهای نمیتواند مدعی سلامت باشد. چنانچه از خانوادههای سالم برخوردار نباشد و هیچ یك از آسیبهای اجتماعی نیست كه فارغ از تأثیر نامطلوب خانوداه پدید آمده باشد.
خانواده به عنوان كوچكترین واحد اجتماعی اساس تشكیل جامعه و حفظ عواطف انسانی است محیط خانواده اولین و با دوامترین عاملی است كه در رشد شخصیت افراد تأثیر مینماید.
موقعیت اجتماعی خانواده، وضع اقتصادی آن، افكار و اعتقادات، آداب و رسوم، ایده آلها و آرزوی والدین و سطح تربیت آنها در طرز رفتار كودكان نفوذ فراوان دارد.
اریک فروم میگوید: «خشونت پدر در خانواده، كودك را چنان بار میآورد كه بی چون و چرا فرمان پذیرد و در برابر قوی تسلیم محض میماند، لیك در برابر ضعفا قدرت خواهد و تسلطی بیچون و چرا طلبد. [2]
با وجود اهمیتی كه خانواده برای اعضای آن دارد و نیازهای متعدد آنان را برطرف میكندو فرد را از موجودی ضعیف، ناتوان، وابسته، به موجودی توانا، فعال، خلاق تبدیل میكند. اما در بعضی شرایط به جایگاهی برای جدال و دعوا تبدیل میشود. كانون گرم خانواده را به جهنمی تبدیل میكند كه هر كدام از اعضای آن در اثر آتشی سهمگین میسوزند و یا به پارهای از آتش تبدیل میشوند كه در هر كجا قرار گیرند دیگران را نیز با خود میسوزاند.
آسیبهای خانواده در شكلها و ابعاد مختلف خود را نمایان میكنند. زمانی این آسیب به شكل اختلاف زوجین و زمانی به صورت ناسازگاری والدین و فرزندان و بعضاً به صورت ناسازگاری فرزندان با هم دیگر جلوه مینماید و نتایج مختلفی از قبیل جدالهای بی پایان، ضرب و جرح، اقدام به خودكشی، طلاق، فرار از منزل، سرقت، اعتیاد، افت تحصیلی فرزندان و ... را به دنبال دارد.
كمتر خانوادهای را میتوان پیدا كرد كه تا پایان عمر به نحوی دچار مشكلات و تعارض نشده باشد اما میزان و مقدار این تعارضات است كه آن را به یك آسیب و مسأله اجتماعی تبدیل میكند. علاوه بر این نوع نگرش و فرهنگ حاكم بر جامعه در آسیب بودن یا عدم آسیب بودن پدیدهها و رفتارهای اجتمعی هم دخیل است. ممكن است میزان و مقدار معینی ا زكجروی در جامعهای امری عادی باشد اما همان میزان در جامعهای دیگر به یك مسئله اجتماعی تبدیل شود. [3]
مثلاً در بعضی از جوامع مبادرت به دزدی و غارت برای جوانان در شرف ازدواج پیش شرط ازدواج میباشد در حالیكه همین امر در اكثر جوامع جزء كجرویهای اجتماعی محسوب میشود.
تغییرات اجتماعی و تحولات جوامع نیز نگرش به رفتارهای اجتماعی را عوض میكند. مثلاً در دهههای پیش كاركردن زن بیرون از خانه و یا رفتن دختران به مدرسه امری نابهنجار به حساب میآمد اما امروزه نه تنها نابهنجار بحساب نمیآید بلكه فرستان دختران به مدرسه یك اجبار میباشد.
طلاق بعنوان یك آسیب خانواده
یكی از مسائل روانی اجتماعی كه از گذشته تا به حال اكثر جوامع با آن مواجه بوده طلاق و مسائل ناشی از آن بوده است. تردیدی نیست كه این مسأله علل روانی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دارد و هم چنین عوارض نامطلوبی در خانواده و اجتماع بر جای میگذارد و اگر بفكر شناخت مسائل و پیشگری و درمان آن نباشیم در آینده ای نزدیك جامعه را از جهات مختلف دچار آسیب مینماید و تردیدی نیست كه شناخت مسأله طلاق و عوارض آن برای خانوادهها، مسئولان و برنامه ریزان اجتماعی كشور ضرورت دارد.
هنگامی كه نفرت و اختلاف عمیق و مخامصه به كانون خانواده راه یافت و بقای نظم خانوادگی بین افراد آن متزلزل و دشوار گردید چگونه به حفظ این كانون امیدوار بود. زمانی كه جدالهای بی پایان تبدیل به عقده و كینه و تهدید شود و آرامش از فرزندان و سایر اعضای خانواده سلب شد در چنین شرابطی است كه طلاق یك ضرورت اجتناب ناپذیر خواهد بود و اگر طلاق به روی افراد باز نشود ناگزیر عمری را با عقده، كینه، ضرب و جرح و دشمنی بسر میبرند و حیات خانواده به حیات حیوانات جنگ شود.
اینجاست كه دین اسلام طلاق را حلالی مبغوض و مورد نفرت خداوند معرفی میكند و آن را به مثابه یك عمل جراحی تلقی میكند كه در شرایط اضطراری باید به آن تن در داد، برای زن و مردی كه زندگی خانوادگی شان در اثر ناسازگاری به جهنمی تبدیل شده است كه مرگ را بر زندگی ترجیح میدهند و در عین حال امری نیست كه به راحتی به آن مبادرت نمود بلكه به شدت هم با آن مقابله میكند و به شكلهای مختلف راههایی كه زمینه ساز طلاق میشوند را مسدود میكند.
با اینكه طلاق به حكم ضرورت برای اجتناب از مخاطراتی پذیرفته شده است. معهذا چون از عوامل گسیختگی و پاشیدگی كانون گرم خانواده است به ناچار عواقب اجتماعی آن را باید انتظار داشت زیرا طلاق در نظر جرم شناسان اگر یك جرم محسوب نشود ولی از عوامل جرم زا محسوب میشود. میزان طلاق در یك جامعه را میتوان به مثابه معیار عدم ثبات و تزلزل اجتماعی آن جامعه تلقی كرد. [4]
بررسی وضعیت طلاق در ایران:
همانطور كه متذكر شدیم طلاق یكی از آسیبهای اجتماعی است كه اكثر جوامع در طول تاریخ با آن مواجه بودهاند. اما میزان آن در همه جوامع یكسان نیست در بعضی از حوامع یك روند عادی و طبیعی دارد را و در بعضی جوامع بعنوان یك مسأله و مشكل اجتماعی نمود عینی پیدا كرده است.
به استناد مراكز رسمی و مركز آمار ایران علیرغم وضع قوانینی در جهت جلوگیری از فروپاشی خانواده و آموزش مسایل خانواده از طریق نظام آموزشی و رسانههای جمعی، در كل كشور طلاق روندی صعودی را طی نموده است.
آمارهای وقایع حیاتی سازمان ثبت احوال كشور نشان میدهد كه در سال 1365 نسبت ازدواج به طلاح در كل كشور 09/9 بوده. یعنی در مقابل 09/9 ازدواج یك واقعه طلاق نیز به ثبت رسیده اما این نسبت در سال 85، 2/8 و در شش ماهه اول 90 به 4/6 رسیده است. د رهر ساعت 15 طلاق در ایران ثبت میشوند. (جام جم 11 مرداد) (لازم به یادآوری است این نسبت از طریق محاسبه تعداد واقعه ازدواج هر سال تقسیم بر تعداد واقعه طلاق همانسال بدست میآید. [5]
تعداد واقعه ازدواج در یك سال
نسبت ازدواج به طلاق = تعداد واقعه طلاق همان سال
هرچه مخرج كسر بزرگتر باشد. نسبت به دست آمده كوچكتر خواهد بود.
با مراجعه به مراكز آماری مشاهده میكنیم میزان طلاق در استانهای كشور تفاوت قابل ملاحظهای را دارد در سال 89 استانهای تهران (3/3)، قم (7/4)، مازندران (6/5)، كرمانشاه و خراسان رضوی (8/5)، كردستان (6) به ترتیب بالاترین میزان طلاق را داشتهاند در حالیكه در همان سال استانهای سیستان و بلوچستان6/32، ایلام 2/15، چهارمحال بختیاری 15، یزد 4/11، هرمزگان 4/10 كمترین میزان طلاق را به خود اختصاص دادهاند.
استانهای با بیشترین و كمترین میزان طلاق در سال 89
بیشترین میزان طلاق | کمترین میزان طلاق | ||||
استان | ثبت ازدواج به طلاق | درصد طلاق نسبت به ازدواج | استان | ثبت ازدواج به طلاق | درصد طلاق نسبت به ازدواج |
تهران | ۳/۳ | ۳۰ | سیستان و بلوچستان | ۶/۳۲ | ۳ |
قم | ۷/۴ | ۴۱/۲۱ | ایلام | ۲/۱۵ | ۵/۶ |
مازندران | ۶/۵ | ۱۸ | چهارمحال و بختیاری | ۱۵ | ۶ |
خراسان رضوی | ۸/۵ | ۱۳/۱۷ | یزد | ۴/۱۰ | ۵/۹ |
کرمانشاه | ۸/۵ | ۱۳/۱۷ | هرمزگان | ۴/۱۰ | ۶/۹ |
کردستان | ۶ | ۷۲/۱۶ |
منبع سایت سازمان ثبت احوال كل كشور[6]
خاطر نشان میگردد پایین بودن میزان طلاق در استانهای ایلام و چهارمهال بختیاری بیانگیر بالا بودن سلامت خانواده و آرامش اعضای ان نیست بلكه به دلیل حاكم بودن فرهنگ سنتی و عشیرهای (زنان با لباس سفید وارد خانه شوهر میشوند و با ید با لباس سفید از خانه شوهر خارج شوند ) زنان با مشكلات زیادی مواجه هستند و بالا بودن میزان خودكشی زنان در استانهای فوق بیانگر آن است كه زنان به خاطر قبح شدید اجتماعی در خصوص طلاق قادر به جدا شدن از شوهران خود نیستند و ناچاراً برای فرار از مشكلات خانوادگی و قبح شدید اجتماعی دست به خودكشی میزنند. در مقابل یكی از عوامل مهم پایین بودن میزان طلاق در یزد بدلیل اشتغال و عدم بیكاری اكثریت مردان و زنان در آن استان میباشد.
بررسی وضعیت طلاق در سه استان (كرمانشاه، كردستان، و آذربایجان غربی)
سه استان كرمانشاه، كردستان، آذربایجان غربی در غرب كشور و در مرز مشترك عراق واقع شدهاند.
هر سه از نظر تركیب جمعیتی و شرایط اقلیمی وضعیتی نسبتاً مشابه دارند. اقلیمی كوهستانی سر و غالباً برف گیر با تركیبی جمعیتی اهل سنت و اهل تشیع، ساكنین دو استان كردستان و كرمانشاه كرد زبان و ساكنین آذربایجان غربی تركیبی از كرد و ترك زبان میباشند.
در بررسی وضعیت طلاق در طی سالهای (89-83) با كمال تأسف مشاهده میكنیم كه استانهای كرمانشاه و كردستان همیشه رتبههای چهارم و پنجم كشوری از نظر میزان طلاق داشتهاند و آذربایجان غربی در رتبه یازدهم قرار گرفته است.
جدول صفحه بعد آمار ازدواج و طلاق سه استان فوق طی سالهای مورد بررسی به وضوح نشان داده است.
فراوانی ازدواج و طلاق سه استان – كرمانشاه – كردستان – آذربایجان غربی (90-83)
استان کرمانشاه | استان کردستان | استان آذربایجان | کل کشور | |||||||
شاخص سال | فراوانی ازدواج | فراوانی طلاق | نسبت ازدواج به طلاق | فراوانی ازدواج | فراوانی طلاق | نسبت ازدواج به طلاق | فراوانی ازدواج | فراوانی طلاق | نسبت ازدواج به طلاق | نسبت ازدواج به طلاق |
۸۳ | ۲۱۹۵۰ | ۲۷۷۹ | ۸۹/۷ | ۱۷۲۵۲ | ۲۰۵۲ | ۸۱۴۰ | ۳۰۹۵۹ | ۲۴۸۲ | ۴۷/۱۲ | ۷۹/۹ |
۸۴ | ۲۱۵۷۵ | ۳۱۸۵ | ۷۷/۶ | ۱۸۲۰۷ | ۲۳۳۸ | ۷۸/۷ | ۳۴۰۸۹ | ۳۰۲۴ | ۲۷/۱۱ | ۳۵/۹ |
۸۵ | ۲۱۸۹۲ | ۳۴۵۳ | ۳۳/۶ | ۱۷۷۳۴ | ۲۵۶۱ | ۹۲/۶ | ۳۴۸۴۸ | ۳۴۳۰ | ۱۵/۱۰ | ۲/۸ |
۸۶ | ۲۲۶۶۳ | ۳۵۵۴ | ۳۷/۶ | ۱۹۶۶۷ | ۲۷۷۸ | ۰۶/۷ | ۳۸۴۲۰ | ۳۷۳۱ | ۲۹/۱۰ | ۴۲/۸ |
۸۷ | ۲۲۶۱۲ | ۳۶۱۵ | ۵۳/۶ | ۲۰۸۲۷ | ۳۱۵۷ | ۵۹/۶ | ۳۹۷۸۴ | ۴۰۶۶ | ۷۸/۹ | ۷۹/۷ |
۸۸ | ۲۴۸۳۶ | ۳۶۷۰ | ۷۶/۶ | ۲۰۴۴۸ | ۳۲۷۵ | ۲۴/۶ | ۳۹۳۱۶ | ۴۵۲۲ | ۷۰/۸ | ۰۷/۷ |
۸۹ | ۲۴۰۱۱ | ۴۱۷۴ | ۲۵/۵ | ۲۰۳۲۷ | ۳۴۰۰ | ۹۷/۵ | ۳۹۸۹۶ | ۴۸۴۵ | ۲۰/۸ | ۵/۶ |
شش ماهه اول ۹۰ | ۱۲۷۲۴ | ۲۱۲۸ | ۹۷/۵ | ۱۰۱۶۵ | ۱۵۱۲ | ۷۲/۶ | ۲۵۵۲۵ | ۳۰۸۷ | ۲۶/۸ |
منبع: سایت سازمان ثبت احوال كل كشور
همانطور كه در جدول شماره 2 مشاهده میشود نسبت ازدواج به طلاق استان كرمانشاه در سال 83، 89/7 بوده اما در سال 89 این نسبت به 25/5 رسیده است یعنی رشدی معادل ... ، هرچند طی سالهای 84 تا 88 تغییرات آن چنان قابل محسوس نیست اما در 89 نسبت به 88 افزایش كاملاً محسوس داشته است.
در استان كردستان در سال 83 نسبت ازدواج به طلاق برابر با 40/8 بوده در حالیكه همین نسبت در سال 89 به 97/5 رسیده است.
در استان آذربایجان غربی در سال 83 نسبت ازدواج به طلاق 47/12 بوده اما همین نسبت در سال 89 به 20/8 رسیده است. هرچند میزان طلاق در استان آذربایجان غربی به نسبت سایر استانها و میانگین كشوری وضعیت نسبتاً مطلوبی دارد. اما افزایش قابل ملاحظه طلاق طی یك دوره 7 ساله از 47/12 به 20/8 زنگ خطی است برای نظام خانواده و ثبات اجتماعی آن استان.
آمارهای فوق نسبت ازدواج به طلاق كل استانها كرمانشاه – كردستان و آذربایجان غربی در طی سالهای 89-83 را نشان میدهد اما این نسبت در شهرستانهای تابعه استانهای فوق تفاوت قابل ملاحظهای را نشان میدهد. جدول زیر نسبت ازدواج به طلاق تعدادی از شهرستانها را در سال 89 نشان میدهد.
استان کرمانشاه | استان کردستان | استان آذربایجان غربی | |||
شهرستان های تابعه | نسبت ازدواج به طلاق | شهرستان های تابعه | نسبت ازدواج به طلاق | شهرستان های تابعه | نسبت ازدواج به طلاق |
میانگین استان | ۲۵/۵ | میانگین استان | ۹۷/۵ | میانگین استان | ۲۰/۸ |
پاوه | ۴۸/۵ | بانه | ۴۱/۹ | ارومیه | ۶۹/۶ |
اسلام آباد | ۸۴/۷ | بیجار | ۲۸/۸ | اشنویه | ۱۱/۸ |
ثلاث و باباجانی | ۶۰/۱۷ | دیواندره | ۳۱/۷ | بوکان | ۴۵/۶ |
جوانرود | ۷۲/۶ | سقز | ۰۲/۵ | پیرانشهر | ۱۷/۱۲ |
روانسر | ۱۵/۶ | سنندج | ۱۹/۴ | تکاب | ۲۱/۸ |
کنگاور | ۶۷/۵ | قروه | ۴۸/۶ | خوی | ۷۰/۸ |
کرمانشاه | ۹۳/۳ | کامیاران | ۲۰/۶ | سردشت | ۱۷/۳۲ |
سرپل ذهاب | ۹۲/۸ | مریوان | ۷۳/۶ | سلماس | ۴۰/۱۵ |
مهاباد | ۴۱/۵ | ||||
میاندوآب | ۸۰/۶ | ||||
نقده | ۳۰/۶ |
منبع سالنامه آماری سازمان ثبت احوال سال 1389
همانطور كه در جدول بالا ملاحظه گردید در استان كرمانشاه بالاترین میزان طلاق بعد از مركز استان با نسبت ازدواج به طلاق 93/3 شهرستان پاوه با نسبت 48/5 میباشد و كمترین میزان مربوط به شهرستان ثلاث و باباجانی با نسبت 60/17 است.
در استان كردستان بیشترین میزان طلاق بعد از مركز استان شهرسنندج با 19/4، شهرستان سقز با نسبت ازدواج به طلاق02/5 میباشد و كمترین میزان مربوط به شهرستان بانه با نسبت 41/9 است ...
در استان آذربایجان غربی شهرستان مهاباد با نسبت ازدواج به طلاق 41/5 بیشترین طلاق را دارا میباشد و مركز استان ارومیه با 69/6 وضعیتی به مراتب بهتر وضعیتی از شهرستانهای تابعه را دارد همچنین شهرستان سردشت و سلماس با نسبت ازدواج به طلاق به ترتیب 17/32 و 40/15 دارای كمترین میزان طلاق میباشند. خاطر نشان میگردد یكی از دلایل پایان بودن آمار طلاق در شهرستان سردشت عدم وجود دفاتر رسمی ثبت طلاق در این شهرستان میباشد كه زوجهای مطلقه ناچار هستند برای ثبت واقعه طلاق به شهرستانهای هم جوار بوكان و مهاباد و ... بروند.
آنچه شایان ذكر میباشد این است كه در كل آمار طلاق در دو استان كرمانشاه و كردستان نسبت به میانگین كشوری و سایر استانها خیلی بالاست و استان آذربایجان غربی هم هرچند از میانگین كشور كم تر است اما رشد سریع آنها در یك فاصله زمانی كوتاه زنگ خطری است برای نظام اجتماعی و نظام فرهنگی شهروندان این سه استان.
علل و انگیزههای طلاق:
جهت پی بردن به علل و انگیزههای طلاق یك تحقیق میدانی و كارشناسانه را میطلبد كه این كار از چند جهت مقدور نبود.
1. عدم دسترسی به پروندههای طلاق در دادگاه
2. عدم وجود پرسش گران متخصص
3. مشكلات فرهنگی و عدم پاسخگویی شفاف و روشن توسط زوجهای جوان
اما با وجود این مشكلات با استفاده از مشاهدات خود و اطرافیان و تحقیقات كتابخانهای علل و انگیزههای طلاق را میتوان به چندعامل دسته بندی كرد. بعضی از این عوامل از عمومیت برخوردارند و در اكثر مناطق كشور وجود دارند و بعضی دیگر از عوامل منطقهای و محلی هستند كه به بعضی از آنها اشاره خواهیم داشت.
الف ) علل فرهنگی: عوامل فرهنگی دارای ابعاد مختلفی میباشد كه بعضی از آنها عبارتند:
- داشتن عقاید و دیدگاههای مذهبی و سیاسی متفاوت
- تفاوت در نحوه تربیت فرزندان توسط والدین
- پایبندی به عقاید عامه و خرافات توسط یكی از زوجین
- اهتمام به روابط و ارتباطات اجتماعی توسط یكی از زوجین و بالعكس
- تبلیغ ارزشهای مغایر با ارزشهای خانواده توسط رسانههای جمعی
ب) علل اجتماعی:
- كاهش قبح طلاق در افكار عمومی
- تفاوت در پایگاه اجتماعی زوجین (عدم هم كفو بودن)
- كاهش نظارت اجتماعی
- عدم تأیید ازدواج توسط خانواده و خویشاوندان
- اعتیاد به مواد مخدر و. زوجین
- ازدواج در سنین پایین
- دخالتهای اطرافیان
- كوتاه بودن مدت آشنایی قبل از ازدواج
- زندگی در خانوادههایی كه والدین ازدواج موفقی نداشتهاند.
ج) علل اقتصادی:
- ظاهر شدن مشكلات مالی
- عدم اشتغال زوج
- چشم و هم چشمیهای مظاهر زندگی (توقعات بیش از حد انتظار زوجه )
- تشریفات ازدواج
د) علل زیستی و روانی
- نازایی و عدم وجود فرزند
- بیماری سخت
- اجباری بودن ازدواج و عدم علاقه درونی
- افسردگی و كاهش میل جنسی
با توجه به شواهد موجود و اظهار نظر مدیران دفاتر ازدواج طلاق، درصد زیادی از طلاقها، طلاقهای با اصطلاح غیر مدخول هستند« یعنی قبل از اینكه زوجه وارد خانه زوج شود قبل از عروسی از هم جدا میشدهاند».
به نظر میرسد عامل اصلی این گونه طلاقها شناختهای سطحی و خیابانی و احساساتی زوجین میباشد، زوجین بر اساس یك سری اطلاعات كم و غلط و یا صرفاً توجه به ظواهر و قیافه طرف مقابل و با گرفتن اطلاعات از دوستان و هم سالان خود و با روابط تلفنی تصمیم به ازدواج مینمایند غافل از اینكه ازدواج فقط پیوند دو جنس مخالف نیست بلكه پیوند دو خانواده و پیوند دو فرهنگ است و بعد از مدتی با توجه به ناپایداری و گذار بودن احساسات عاشقانه و ظاهر شدن خصوصیات واخلاقیات پنهان و رونمایی طرف دیگر سكه، هر كدام از آنها احساس میكنند كه در آینده نمیتوانند عمری باهم زندگی كنند و از هم جدا میشوند. همسری كه در خیابان فقط براساس سیمای ظاهری بدون توجه به سایر معیارهای همسر گزینی انتخاب شود. با بالارفتن سن و از بین رفتن شادابی جوانی، زمینه برای جدایی چنین همسران زود فراهم میشود.
ورود سیل جوانان به دانشگاهها و فضاهای آموزشی و گردآمدن افراد مختلف از فرهنگهای متعدد و مكانهای بسیار دور در یك مكان، چنین جوانانی كه مبادرت به ازدواج میكنند اگر چه ممكن است در زمینه علمی و تحصیلات اشتراكات زیادی داشته باشند اما به دلیل تفاوتها فرهنگی و اجتماعی و بعد مكانی زندگی مشترك آنان چندان دوام نخواهد داشت.
عوامل منطقهای و محلی
در كنار مجموعه فوق الذكر به دو عامل دیگر كه بیشتر منطقهای و محلی هستند اشاره میكنم.
همجواری مرزی و تعارضات فرهنگی
مرزنشینی هرچند دارای محاسن خاص خودش میباشد، اما مشكلاتی نیز برای ساكنین آن دارد از جمله جنگها، مهاجرتهای بی روبه و غیره منتظره. مناطق غربی كشور طی دهههای گذشته بعلت شرایط سیاسی حاكم بر عراق و جنگ تحمیلی، تعداد زیادی از ساكنین جوار مرزی محل سكونت خود را ترك كرده و در شهر و روستاهای استانهای فوق اسكان گزیدند. ویران شدن محل سكونت، خشك شدن باغات و از بین رفتن دام و طیور و ... بیكاری، پراكنده شدن اعضای خانواده، كمبود درآمد. فشارهای روحی و روانی و اقتصادی را بر آنان ایجاد نمود و بعضاً به تعارضات شدید خانوادگی منتهی شد، مهاجرت اتباع عراقی به این منطقه یك سری از الگوهای رفتاری متضاد و متعارض با الگوهای رفتاری ساكنین منطقه ایجاد نمود و موجب ناسازگاری در محیط خانوادهها شد.
برداشتهای متفاوت و بعضاً ناصواب از متون فقهی در ارتباط با طلاق:
یكی از نمودهای فرهنگی و باورهای عامیانه در مناطق كردنشین، خصوصاً در منطقه اورامانات سوگند به طلاق است، سوگند به طلاق اگر چه در نگرش دینی و اسلامی گناه و امری مذموم محسوب میشود اما به دلایلی كه در اینجا مجال ریشهیابی آن نسبت به عنوان یك فرهنگ عمومی در مناطق كردنشین نهادینه شده است.
در حالیكه زن بی خبر از همه چیز در خانه مشغول امور خانه داری و كار و فعالیت است. مرد در بیرون از خانه با توسل به طلاق تعارفهای بی جا میكند، دست به معامله میزند، دیگری را ملزم به انجام كاری میكند. طرف دیگر به سوگند او عمل نمیكند و یا خود مرد نمیتواند به عهد و شرط خود وفادار باشد. آنگاه در چنین وضعیتی به زنی كه از هیچ چیز خبر ندارد میگوید طلاق تو واقع شده است. كار آنها به نزد علمای دینی و یا دفاتر ازدواج طلاق كشیده میشود. بعضی از علمای دینی با استناد به بعضی از متون فقهی كه با روح دین تناسبی ندارند فتوای فسخ ازدواج آنها را صادر میكند در مقابل بعضی از علمای دیگر با در نظر گرفتن مقاصد شریعت و روح دین و فلسفه طلاق و مرحلهای بودن آن رأی اول را نمیپسندند و اجازه ادامه زندگی مشترك را میدهند. در چنین شرایطی بعضی از زوجین با توجه به تضاد و تعارض آرای علمای دین در خصوص طلاق دچار شك و شبهه میشوند و به خاطر اینكه نكند دچار گناه بزرگی شوند ترجیح میدهند كه از همدیگر جدا شوند.
پیامدهای طلاق:
به دلیل طولانی شدن بحث، اثرات و پیامدهای طلاق را به خوانندگان گرامی واگذار میكنیم.
نتیجه:
با استناد به آمارهای موجود مشاهده گردید میزان طلاق طی 10 سال گذشته روند صعودی داشته و عوامل متعددی در این امر دخیل بودند. بنابراین وجود یك برنامه ریزی جامع فرهنگی اقتصادی، اجتماعی برای مهار این آسیب اجتماعی ضروری و حیاتی است. به جوانان توصیه میشود بجای اینكه در میزان ثروت و عنوان همسرانشان تحقیق كنند در زمینههای اخلاقی، رفتاری، ایمانی و اعتقادات آنان تتبع نمایند و سعی نمایند از طبقه و جایگاه اجتماعی هم طراز خود همسر انتخاب كنند.
به علمای دینی نیز خاطر نشان میگردد با تبلیغ ارزشهای اسلامی و دینی، ایمان، و اخلاق را در جوانان تقویت نمایند تا از افتادن آنها در دام هوس و ازدواجهای خودسرانه و عاشقانه در امان باشند. علاوه بر این قبح سوگند به طلاق را در سطح جامعه نهادینه كنند و در خصوص طلاق رویهای مشترك در پیش گیرند.
منابع و مآخذ:
1. ساروخانی، باقر، جامعهشناسی خانواده، انتشارات سروش
2. دكتر محمد حسین فرجاد، بررسی مسائل اجتماعی ایران (اعتیاد طلاق )، نشر اساطیر
3. دكتر علی قائمی، نظام حیات خانواده در اسلام؛ نشر انجمن اولیا وزارت آموزش و پرورش
4. سالنامه آماری سازمان ثبت احوال سال 84
5. سالنامه آماری سازمان ثبت احوال سال 89
6. سایت رسمی سازمان ثبت احوال: كرمانشاه، كردستان و آذربایجان غربی
پینوشتها:
[1] – افلاطون، مدینههای فاضله ارسطو
[2] - ساروخانی، باقر، جامعهشناسی خانواده، انتشارات سروش
[3] - دكتر محمدحسین فرجاد، آسیب شناسی اجتماعی
[4] - همان
[5] - دكتر میرزایی، شاخصهای جمعیتشناسی
[6] - سالنامه آماری سازمان ثبت احوال سال 89
نظرات
خورشیدی
18 فروردین 1391 - 09:22مطلب مهمی است که دعوتگران باید نسبت به آن حساسیت مضاعفی داشته باشند از برادر محقق بخاطر تحقیق مستند و خوبشان کمال سپاسگذاری را دارم.